[فعل]

désamorcer

/dezamɔʀse/
فعل گذرا و ناگذر

1 چاشنی (سلاحی را) برداشتن

2 از کار انداختن خنثی کردن

3 آرام کردن فرو نشاندن، مهار کردن

  • 1.Désamorcer le conflit.
    1. مهار کردن دعوا.
  • 2.Il peut désamorcer la polémique.
    2. او می‌تواند مجادله را آرام کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان