[اسم]

le détartrage

/detaʀtʀaʒ/
قابل شمارش مذکر

1 جرم‌گیری (دندان)

  • 1.Le dentiste effectue un détartrage annuel.
    1. دندان‌پزشک یک جرم‌گیری (دندان) سالیانه انجام می‌دهد.
  • 2.Le détartrage est essentiel.
    2. جرم‌گیری (دندان) ضروری است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان