[اسم]

le destin

/dɛstɛ̃/
قابل شمارش مذکر

1 سرنوشت تقدیر، قسمت

  • 1.Le destin voulut qu'il fût le seul survivant de cet accident.
    1. سرنوشت خواست که او تنها نجات‌یافته‌ی این حادثه باشد.
  • 2.Les décisions que nous prenons peuvent changer notre destin.
    2. تصمیم‌هایی که ما می‌گیریم می‌توانند سرنوشتمان را تغییر دهند.

2 سرانجام عاقبت، فرجام

  • 1.Le destin d'une civilisation.
    1. فرجام یک تمدن.
  • 2.Nul ne connaissait le destin de cet homme.
    2. هیچکس سرانجام این مرد را نمی‌دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان