Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . متمایز شدن
2 . متمایز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
se différencier
/difeʀɑ̃sje/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته کامل: différencié]
[حالت وصفی: différenciant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
متمایز شدن
1.L'autruche se différencie des autres oiseaux par le fait qu'elle ne vole pas.
1. شترمرغ با دیگر پرندگان از جهت این حقیقت متمایز میشود که نمیتواند پرواز کند.
2.Les Hommes se distinguent des animaux par la parole.
2. انسانها توسط قدرت تکلم از حیوانات متمایز میشوند.
2
متمایز کردن
تمیز دادن، تفکیک کردن
(différencier)
1.Ce qui différencie le singe de l'homme.
1. این چیزی است که میمون را از آدم متمایز میکند.
2.Les poumons différencient les mammifères des poissons.
2. ششها پستانداران را از ماهیها متمایز میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
différenciation
différence
différemment
diffusion
diffuser
différend
différent
différentiel
différer
différé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان