[فعل]

digérer

/diʒeʀe/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: digéré] [حالت وصفی: digérant] [فعل کمکی: avoir ]

1 هضم کردن

  • 1.Ce repas est lourd à digérer.
    1. این غذا برای هضم کردن سنگین است.

2 درک کردن فهمیدن، پردازش کردن

  • 1.C'est bien dur à digérer.
    1. این (موضوع) فهمیدنش خیلی سخت است.
  • 2.Il m'a fallu quelques instants pour digérer la nouvelle.
    2. برای درک کردن خبر چندین دقیقه (وقت) لازم داشتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان