Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دیسک (کامپیوتر)
2 . دیسک (ورزش)
3 . سیدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le disque
/disk/
قابل شمارش
مذکر
1
دیسک (کامپیوتر)
مترادف و متضاد
disquette
1.Ce disque peut stocker beaucoup de données.
1. این دیسک میتواند اطلاعات زیادی را ذخیره کند.
disque souple/dur
دیسک نرم/سخت
J'enregistre des fichiers sur le disque dur.
من فایلها را روی دیسک سخت ضبط میکنم.
2
دیسک (ورزش)
le lancer du disque
پرتاب دیسک
Le lancer du disque est une discipline de l'athlétisme qui consiste à lancer un disque le plus loin possible.
پرتاب دیسک رشتهای در دو و میدانی است که در آن دیسکی را به دورترین جای ممکن پرت میکنند.
3
سیدی
دیسک، صفحه (موسیقی)
1.Le nouveau disque de cet artiste est très bon.
1. سیدی جدید این هنرمند خیلی خوب است.
2.Les deux chansons sont présentées à leur dernier disque,
2. هر دو آهنگ در آخرین سیدی آنها هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
disqualifier
disquaire
disputé
disputer
dispute
disque dur
disquette
dissection
dissemblable
dissension
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان