[اسم]

le disque

/disk/
قابل شمارش مذکر

1 دیسک (کامپیوتر)

مترادف و متضاد disquette
  • 1.Ce disque peut stocker beaucoup de données.
    1. این دیسک می‌تواند اطلاعات زیادی را ذخیره کند.
disque souple/dur
دیسک نرم/سخت
  • J'enregistre des fichiers sur le disque dur.
    من فایل‌ها را روی دیسک سخت ضبط می‌کنم.

2 دیسک (ورزش)

le lancer du disque
پرتاب دیسک
  • Le lancer du disque est une discipline de l'athlétisme qui consiste à lancer un disque le plus loin possible.
    پرتاب دیسک رشته‌ای در دو و میدانی است که در آن دیسکی را به دورترین جای ممکن پرت می‌کنند.

3 سی‌دی دیسک، صفحه (موسیقی)

  • 1.Le nouveau disque de cet artiste est très bon.
    1. سی‌دی جدید این هنرمند خیلی خوب است.
  • 2.Les deux chansons sont présentées à leur dernier disque,
    2. هر دو آهنگ در آخرین سی‌دی آن‌ها هست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان