[اسم]

la durée

/dyʀe/
قابل شمارش مونث
[جمع: durées]

1 مدت زمان

  • 1.Selon le maire, la circulation se sera améliorée et la durée des trajets sera réduite de moitié.
    1. طبقه (گفته) شهردار، عبور و مرور بهتر خواهد شد و مدت سفرهای درون شهری به نصف کاهش خواهد یافت.
une durée de 4 ans/présidentielle...
دوره 4 ساله/ریاست‌جمهوری...
  • Le nouvel Président a été élu pour une durée de 4 ans.
    رییس جمهور جدید برای مدت 4 چهار سال انتخاب شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان