[فعل]

emballer

/ɑ̃bale/
فعل گذرا
[گذشته کامل: emballé] [حالت وصفی: emballant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بسته‌بندی کردن

  • 1.Emballer soigneusement des verres.
    1. لیوان‌ها را با احتیاط بسته بندی کردن

2 هیجان زده کردن به هیجان آوردن، بر انگیختن

  • 1.Ça ne nous emballe pas tellement de partir avec lui.
    1. رفتن با او ما را خیلی به هیجان نمی‌آورد.
  • 2.Ce spectacle m'a emballé.
    2. این نمایش من را هیجان‌زده کرد.

3 سریع رفتن سریع حرکت کردن (s'emballer)

  • 1.Ce cheval s'emballe toujours.
    1. این اسب همیشه سریع می‌رود.

4 کنترل خود را از دست دادن (s'emballer)

  • 1.Le cheval s'emballa et jeta son cavalier à terre.
    1. اسب کنترل خود را از دست داد و سوارش را زمین انداخت.

5 زیاده‌روی کردن پا فراتر گذاشتن (s'emballer)

  • 1.Ne t'emballe pas!
    1. زیاده روی نکن!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان