[فعل]

enclencher

/ɑ̃klɑ̃ʃe/
فعل گذرا و ناگذر

1 درهم گیر دادن درهم انداختن، درگیر کردن

2 به کار انداختن راه انداختن

  • 1.Le technicien a enclenché cet appareil.
    1. تکنیسین این وسیله را به کار انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان