[فعل]

encrasser

/ɑ̃kʁasˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: encrassé] [حالت وصفی: encrassant] [فعل کمکی: avoir ]

1 لکه چربی یا روغن (جایی) افتادن

  • 1.La graisse qui encrassait le four.
    1. یک لکه چربی که گاز را کثیف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان