[عبارت]

faire du babysitting

/fɛʀ dy babisitiŋ/

1 پرستاری کردن (از کودک) مراقبت کردن

  • 1.Tom t'aides à faire du babysitting ?
    1. "تام" در پرستاری کردن به تو کمک می‌کند؟
  • 2.Tu peux encore venir faire du babysitting ?
    2. تو می‌توانی باز بیایی (از کودکان) پرستاری کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان