[عبارت]

faire la vaisselle

/fɛʁ la vɛsɛl/

1 ظرف شستن

  • 1.Je dois faire la vaisselle maintenant.
    1. من باید الان ظرف بشویم.
  • 2.Je fais la vaisselle à la main car la machine est en panne.
    2. من با دست ظرف می‌شویم چون ماشین (ظرفشویی) خراب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان