Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . (داخل چیزی را) تمیز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
faire le ménage à fond
/fɛʁ lə menaʒ a fɔ̃/
1
(داخل چیزی را) تمیز کردن
تمیز کردن (بخصوص از راه خالی کردن)
1.On a besoin de quelqu'un pour faire le ménage à fond.
1. ما برای تمیز کردن به یک نفر احتیاج داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
faire le lézard
faire le jeu
faire la vaisselle
faire la une
faire la queue
faire le point
faire le poireau
faire le poirier
faire le pont
faire le singe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان