[اسم]

le fantasme

/fɑ̃tasm/
قابل شمارش مذکر

1 وهم خیال

  • 1.Dans ses fantasmes, Alain imagine voler.
    1. در خیالاتش، "آلن" پرواز کردن را تصور می‌کند.
  • 2.Il prend ses fantasmes pour des réalités.
    2. او وهم‌هایش را با واقعیت اشتباه می‌گیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان