Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تسهیل کردن
2 . حمایت کردن (از)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
favoriser
/favɔʀize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: favorisé]
[حالت وصفی: favorisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تسهیل کردن
میسر کردن، امکانپذیر ساختن
1.La nouvelle loi favorise le commerce international.
1. قانون جدید، تجارت بینالمللی را میسر میکند.
2.Le gouvernement prend des mesures pour favoriser le commerce.
2. دولت برای تسهیل کردن تجارت اقداماتی انجام میدهد.
2
حمایت کردن (از)
کمک کردن (به)
1.Il veut favoriser le commerce.
1. او میخواهد از تجارت حمایت کند.
2.Le maire a favorisé ce plan.
2. شهردار از این طرح حمایت کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
favoris
favori
favorable
faveur
faux-semblant
favorite
favoritisme
fax
fayot
façade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان