[صفت]

flou

/flu/
قابل مقایسه

1 تار (ناواضح)

  • 1.Ne garde pas cette photo, elle est floue.
    1. این عکس را نگه ندار، تار است.
  • 2.Sans mes lunettes, tout est flou.
    2. بدون عینکم همه چیز تار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان