Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . آهنگری کردن
2 . شکل دادن (به فلز)
3 . ساختن
4 . در ذهن خود ساختن
5 . ساخته شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
forger
/fɔʁʒˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
آهنگری کردن
1.Il forge souvent, comme une bricole.
1. او به عنوان خردهکاری گاهی آهنگری میکند.
2
شکل دادن (به فلز)
1.Forger le fer, l'argent
1. آهن را نقره را شکل دادن
3
ساختن
درست کردن
1.Forger un mot nouveau
1. کلمه جدیدی ساختن
4
در ذهن خود ساختن
(se forger)
1.Se forger un idéal
1. ایدهآلی در ذهن خود ساختن
5
ساخته شدن
شکل گرفتن، تکامل یافتن
(se forger)
1.Sa personnalité est en train de se forger.
1. شخصیت او در حال ساخته شدن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
forge
forfaitaire
forfait
foret
forestier
forgeron
forgé
formaliser
formalité
format
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان