[فعل]

former

/fɔʀme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: formé] [حالت وصفی: formant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تشکیل دادن شکل دادن

  • 1.Ces cinq enfants forment un groupe de travail efficace.
    1. این 5 بچه یک گروه کاری مفید تشکیل می‌دهند.
  • 2.Des valeurs communes forment la base d'une société.
    2. ارزش‌های مشترک اساس یک جامعه را شکل می‌دهد.

2 تعلیم دیدن آموزش دیدن (se former)

  • 1.Ce vieux briscard s'est formé sur le tas.
    1. این کهنه‌سرباز در محل کار تعلیم دیده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان