[فعل]

fouetter

/fwete/
فعل گذرا و ناگذر

1 تازیانه زدن شلاق زدن

2 بهم زدن هم زدن، مخلوط کردن

  • 1.Fouettez les œufs.
    1. تخم‌مرغ‌ها را بهم بزنید.
  • 2.Je vais fouetter la crème pour le dessert.
    2. من برای دسر خامه را هم می‌زنم.

3 بهم کوبیدن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان