Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . گشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
fourrager
/fuʀaʒe/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته کامل: fourragé]
[حالت وصفی: fourrageant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
گشتن
زیر و رو کردن
1.Elle fourrage dans des papiers.
1. او در برگهها میگردد.
2.Fourrager dans un tiroir.
2. زیر و رو کردن یک کشو.
تصاویر
کلمات نزدیک
fourrage
fournée
fourniture
fournisseur
fournir
fourre-tout
fourrer
fourreur
fourrière
fourrure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان