[فعل]

fourrager

/fuʀaʒe/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: fourragé] [حالت وصفی: fourrageant] [فعل کمکی: avoir ]

1 گشتن زیر و رو کردن

  • 1.Elle fourrage dans des papiers.
    1. او در برگه‌ها می‌گردد.
  • 2.Fourrager dans un tiroir.
    2. زیر و رو کردن یک کشو.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان