[صفت]

frit

/fʁi/
قابل مقایسه

1 سرخ‌کرده

  • 1.Le serveur a proposé le poulet frit.
    1. پیشخدمت مرغ سرخ‌کرده را پیشنهاد داد.
  • 2.Tu dois goûter ce calamar frit.
    2. تو باید این ماهی مرکب سرخ‌کرده را امتحان کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان