[فعل]

gérer

/ʒeʀe/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: géré] [حالت وصفی: gérant] [فعل کمکی: avoir ]

1 اداره کردن مدیریت کردن

مترادف و متضاد diriger
  • 1.C'est le directeur qui gère l'entreprise.
    1. این مدیر است که شرکت را اداره می‌کند.
  • 2.Ma sœur gère bien les situations difficiles.
    2. خواهرم شرایط دشوار را به خوبی مدیریت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان