[اسم]

la gêne

/ʒɛn/
قابل شمارش مونث

1 سختی دشواری

2 زحمت مزاحمت

3 ناراحتی معذبیت

  • 1.Il voulait cacher sa gêne.
    1. او می‌خواست ناراحتی‌اش را پنهان کند.
  • 2.Il y eut comme une gêne dans l'assemblée à l'annonce des résultats.
    2. در گردهمایی به هنگام اعلام نتایج (حس) معذبیت وجود داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان