Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تونل
2 . نمایشگاه
3 . محل گذر سرپوشیده
4 . باربند (اتومبیل)
5 . بالکن (تئاتر)
6 . فروشگاه بزرگ و زنجیره ای
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la galerie
/galʀi/
قابل شمارش
مونث
1
تونل
نقب
1.C'est une galerie souterraine que les ouvriers ont creusée.
1. این تونل زیرزمینی است که کارگران آن را کندند.
2
نمایشگاه
گالری، نگارخانه
1.Il expose ses toiles dans cette galerie.
1. او بومهای نقاشیاش را در این نمایشگاه نمایش میدهد.
2.La galerie d'art présente un nouvel artiste.
2. گالری هنر یک هنرمند جدید را معرفی میکند.
3
محل گذر سرپوشیده
دالان، دهلیز، کریدور
1.Galerie autour d'un bâtiment.
1. محل گذر سرپوشیده اطراف یک ساختمان
4
باربند (اتومبیل)
1.Mettre les sacs sur la galerie
1. چمدانها را روی باربند گذاشتن
5
بالکن (تئاتر)
1.Acheter un billet de galerie
1. بلیط بالکن خریدن
6
فروشگاه بزرگ و زنجیره ای
مرکز خرید
(les galerie)
1.Les galeries commerciales sont en train d'augmenter.
1. مراکز خرید تجاری در حال افزایش یافتن هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gale
galbé
galbe
galaxie
galanterie
galerie commerciale
galet
galette
galette des rois
galettes des rois
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان