[اسم]

la galerie

/galʀi/
قابل شمارش مونث

1 تونل نقب

  • 1.C'est une galerie souterraine que les ouvriers ont creusée.
    1. این تونل زیرزمینی است که کارگران آن را کندند.

2 نمایشگاه گالری، نگارخانه

  • 1.Il expose ses toiles dans cette galerie.
    1. او بوم‌های نقاشی‌اش را در این نمایشگاه نمایش می‌دهد.
  • 2.La galerie d'art présente un nouvel artiste.
    2. گالری هنر یک هنرمند جدید را معرفی می‌کند.

3 محل گذر سرپوشیده دالان، دهلیز، کریدور

  • 1.Galerie autour d'un bâtiment.
    1. محل گذر سرپوشیده اطراف یک ساختمان

4 باربند (اتومبیل)

  • 1.Mettre les sacs sur la galerie
    1. چمدان‌ها را روی باربند گذاشتن

5 بالکن (تئاتر)

  • 1.Acheter un billet de galerie
    1. بلیط بالکن خریدن

6 فروشگاه بزرگ و زنجیره ای مرکز خرید (les galerie)

  • 1.Les galeries commerciales sont en train d'augmenter.
    1. مراکز خرید تجاری در حال افزایش یافتن هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان