[فعل]

gazouiller

/ɡazujˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: gazouillé] [حالت وصفی: gazouillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 چهچهه زدن

  • 1.Oiseaux qui gazouillent
    1. پرندگانی که چهچهه می‌زنند.

2 زمزمه کردن

مترادف و متضاد murmurer

3 قان و قون کردن (بچه)

  • 1.Le bébé gazouille tranquillement dans son berceau.
    1. بچه‌ای که آرام در گهواره‌اش قان و قون می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان