[اسم]

le glacé

/ɡlasˈe/
قابل شمارش مذکر

1 لعاب برق

[صفت]

glacé

/ɡlasˈe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: glacée] [جمع مونث: glacées] [جمع مذکر: glacés]

2 یخ‌زده یخ

  • 1.Il soufflait un vent glacé.
    1. باد یخ‌زده‌ای می‌وزید.
  • 2.Un thé glacé
    2. چای یخ

3 سرد خشک، بی‌تفاوت

4 گلاسه (کاغذ)

  • 1.Le papier glacé
    1. کاغذ گلاسه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان