[اسم]

le graphique

/gʀafik/
قابل شمارش مذکر
[مونث: graphique]

1 نمودار منحنی

  • 1.Ce graphique montre l'évolution de nos ventes.
    1. این نمودار پیشرفت فروش‌های ما را نشان می‌دهد.
  • 2.L'étudiant a oublié de graduer les axes sur son graphique.
    2. دانش‌آموز فراموش کرد که محورها را روی نمودارش درجه‌بندی کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان