[اسم]

l'herbe

/ɛʀb/
قابل شمارش مونث

1 گیاه

  • 1.Je fais pousser mes propres herbes dans mon jardin.
    1. گیاهان خودم را در باغم پرورش میدهم.
  • 2.Le thé est une herbe qui a été séchée.
    2. چای گیاهی است که خشک شده است.

2 علف

  • 1.Les vaches se nourrissent d'herbe fraîche.
    1. گاوها از علف تازه می‌خورند.

3 چمن سبزه

  • 1.J'aime bien regarder mes chats jouer dans l'herbe.
    1. من دوست دارم گربه‌هایم را ببینم که در چمن‌ها بازی می‌کنند.

4 علفزار سبزه‌زار

5 ماری‌جوانا علف، وید، گراس، گل

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان