Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . رهن گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
hypothéquer
/ipɔteke/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: hypothéqué]
[حالت وصفی: hypothéquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رهن گذاشتن
وثیقه قرار دادن، گرو گذاشتن
1.Il a hypothéqué sa maison car il a des difficultés financières.
1. او خانهاش را رهن گذاشته است چون مشکلات مالی دارد.
2.J'ai plus rien à hypothéquer.
2. من دیگر هیچ چیزی برای گرو گذاشتن ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypothécaire
hypothèse
hypothèque mobilière
hypothèque de premier rang
hypothèque de deuxième rang
hypothétique
hystérie
hystérique
hyène
hâle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان