Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . چاپ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
imprimer
/ɛ̃.pʁi.me/
فعل گذرا
[گذشته کامل: imprimé]
[حالت وصفی: imprimant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
چاپ کردن
پرینت کردن
imprimer quelque chose
چیزی را چاپ کردن
1. Il doit imprime ce document.
1. او باید این سند را چاپ کند.
2. Vous pouvez également imprimer vos propres formulaires.
2. شما همچنین می توانید فرم های خودتان را چاپ کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
imprimante
impressionniste
impressionnisme
impressionner
impressionnant
imprimerie
imprimeur
imprimé
improbable
improductif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان