[فعل]

incorporer

/ɛ̃kɔʀpɔʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: incorporé] [حالت وصفی: incorporant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مخلوط کردن قاطی کردن

  • 1.Pour réaliser le gâteau, il faut incorporer tous les ingrédients.
    1. برای درست کردن کیک، باید همه مواد را مخلوط کرد.
  • 2.Tu dois incorporer de la levure dans la pâte.
    2. تو باید مایه خمیر را با خمیر قاطی کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان