[اسم]

l'indice

/ɛ̃dis/
قابل شمارش مذکر

1 راهنمایی

2 نشانه علامت

  • 1.Les indices d'une maladie
    1. علایم یک بیماری
  • 2.Les premiers indices du printemps.
    2. اولین نشانه‌های بهار

3 مدرک شواهد

  • 1.La police cherche des indices.
    1. پلیس دنبال شواهد است.

4 شاخص

  • 1.Indice de la production industrielle.
    1. شاخص تولید صنعتی.
  • 2.L'indice des prix a augmenté.
    2. شاخص قیمت‌ها افزایش یافته است.

5 [ریاضیات] زیرنویس شاخص پایینی، اندیس پایین، زیروند

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان