[فعل]

insérer

/ɛ̃seʁˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]

1 گنجاندن جا دادن، گذاشتن

  • 1.Insérer un feuillet dans un livre
    1. برگه‌ای را توی کتابی گذاشتن

2 درج کردن

  • 1.Insérer un communiqué dans un journal
    1. اطلاعیه‌ای را در مجله‌ای درج کردن

3 عجین شدن جا افتادن (در جایی) (s'insérer)

  • 1.Les étrangers ont beaucoup de mal à s'insérer dans ce quartier.
    1. خارجی‌ها برای جا افتادن در این محله خیلی دردسر [زحمت] دارند.
  • 2.S'insérer dans la société.
    2. عجین شدن در [با] جامعه.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان