[صفت]

insolvable

/ɛ̃sɔlvabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: insolvable] [مذکر قبل از حرف صدادار: insolvable] [جمع مونث: insolvables] [جمع مذکر: insolvables]

1 ورشکسته تنگدست

  • 1.Il ne travaille plus et maintenant il est insolvable.
    1. او دیگر کار نمی‌کند و اکنون تنگدست است.
  • 2.L'entreprise est devenue.
    2. شرکت ورشکسته شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان