[اسم]

la jambe

/jamb/
قابل شمارش مونث
[جمع: jambes]

1 پا (از ران تا ساق)

مترادف و متضاد patte
  • 1.La fracture était grave mais sa jambe a bien guéri.
    1. شکستگی شدید بوده؛ اما پایش به خوبی بهبود یافته است.
  • 2.Monsieur, nous devons regarder votre jambe.
    2. آقا، ما باید پایتان را نگاه کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان