Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . روزنامه
2 . اخبار
3 . خاطرات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le journal
/ʒuʀnal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: journaux]
1
روزنامه
مجله، نشریه
1.Ce journal a été trouvé dans votre chambre.
1. این روزنامه در اتاق شما پیدا شد.
publier/sortir...un journal
روزنامهای...منتشرکردن/بیرون دادن...
Elle publie un journal bilingue gratuit.
او یک مجله دو زبانه رایگان چاپ می کند.
2
اخبار
regarder/écouter... aux journaux
اخبار را دیدن/شنیدن...
Taisez-vous, je veux regarder le journal.
ساکت شوید، می خواهم اخبار نگاه کنم.
3
خاطرات
tenir/écrire...un journal
خاطرهای داشتن/نوشتن...
Elle tient un journal depuis l’âge de douze ans.
او از دوازده سالگی خاطراتش را نگه داشته است.
journal intime
خاطرات شخصی
تصاویر
کلمات نزدیک
jour ouvrable
jour de relâche
jour
joujou
jouissance
journal grand format
journal intime
journal télévisé
journal électronique
journalier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان