[اسم]

le leadership

/lidœʀʃip/
قابل شمارش مذکر

1 برتری رجحان

2 رهبری راهنمایی، هدایت

  • 1.Il annonce pompeusement son leadership absolu.
    1. او با آب و تاب رهبری مطلقش را اعلام می‌کند.
  • 2.Le leadership d'une nation.
    2. هدایت [رهبری] یک ملت.
  • 3.Leur leadership devra être informel.
    3. رهبری آنها باید غیررسمی باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان