[اسم]

la licence

/lisɑ̃s/
قابل شمارش مونث
[جمع: licences]

1 (مدرک) کارشناسی لیسانس

  • 1.Diplôme international équivalant à la licence
    1. مدرک بین‌المللی معادل با لیسانس
llicence de [en] chimie/droit/littérature...
لیسانسِ [در] شیمی/حقوق/ادبیات...
  • 1. Elle a obtenu sa licence de chimie.
    1. او مدرک لیسانس شیمی را دریافت کرده است.
  • 2. J'ai une licence en droit.
    2. من لیسانس حقوق دارم.

2 جواز پروانه

مترادف و متضاد permis
  • 1.Validité d'une licence limitée à six mois.
    1. اعتبار یک جواز تا شش ماه تمام می‌شود.
Licence de transport/pêche/chasse...
جواز حمل و نقل/ماهیگیری/شکار ...
Faire renouveler sa licence
جواز خود را تمدید کردن
Licence d'importation/d'exportation
جواز واردات/صادرات
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان