[اسم]

la localisation

/lɔkalizasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 مکان‌یابی موضع‌یابی، تعیین محل

  • 1.La technologie numérique facilite la localisation des colis.
    1. تکنولوژی دیجیتال مکان‌یابی بسته‌ها را تسهیل می‌بخشد [آسان می‌کند].
  • 2.Localisation d'avions sur l'écran d'un radar.
    2. تعیین محل هواپیماها روی صفحه یک رادار.

2 مهار محدود کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان