[صفت]

maigre

/mɛgʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: maigre] [جمع مونث: maigres] [جمع مذکر: maigres]

1 لاغر استخوانی،

  • 1.Elle faisait maigre le vendredi
    1. او جمعه ها رژیم می گرفت.
  • 2.Faire maigre
    2. رژیم گرفتن [لاغر کردن]
  • 3.Il est très maigre. Il n'a que la peau et les os
    3. او خیلی لاغر است. جز پوست و استخوان چیزی ندارد.
  • 4.Une femme maigre et plate
    4. زنی لاغر و صاف

2 (گوشت) لخم (گوشت) بدون چربی

  • 1.C'est de la viande maigre.
    1. این گوشت لخم است.
  • 2.Le poulet est une viande maigre.
    2. مرغ گوشتی بدون چربی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان