Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بدرفتاری کردن با
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
maltraiter
/maltʀete/
فعل گذرا
[گذشته کامل: maltraité]
[حالت وصفی: maltraitant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بدرفتاری کردن با
با خشونت رفتار کردن با
1.Cet enfant a été maltraité.
1. با این بچه با خشونت رفتار شده است.
2.Mes parents m'ont dit de ne jamais maltraiter les animaux.
2. والدینم به من گفتهاند که هیچگاه با حیوانات بدرفتاری نکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
malthusianisme
malte
maltais
malsain
malpropre
malus
malveillance
malveillant
malvenu
malversation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان