[اسم]

le maquereau

/makʀo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: maquereaux]

1 ماهی خال‌خالی

  • 1.J'ai acheté ce maquereau au supermarché.
    1. من این ماهی خال‌خالی را از سوپرمارکت خریدم.
  • 2.Le maquereau se mange souvent avec une sauce à la moutarde.
    2. ماهی خال‌خالی اغلب با یک سس خردل خورده می‌شود.

2 جاکش دلال محبت

  • 1.Il a dit que j'étais un maquereau.
    1. او گفت که من یک جاکش بودم.
  • 2.La police recherche ce maquereau de ces prostitués.
    2. پلیس از این فاحشه‌ها مورد این جاکش تحقیق می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان