[فعل]

se marier

/maʀje/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته کامل: marié] [حالت وصفی: mariant] [فعل کمکی: être ]

1 ازدواج کردن با هم ازدواج کردن

  • 1.Ils doivent se marier dans trois mois.
    1. آنها باید تا سه ماه دیگر با یکدیگر ازدواج کنند.
  • 2.Sois content que notre fils se marie, ma chérie.
    2. خوشحال باش که پسرمان ازدواج می کند، عزیزم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان