[فعل]

mesurer

/məzyʀe/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: mesuré] [حالت وصفی: mesurant] [فعل کمکی: avoir ]

1 اندازه گرفتن سنجیدن

  • 1.Cet appareil mesure la sensibilité de la peau aux vibrations à haute et basse fréquences.
    1. این دستگاه حساسیت پوست به لرزشهای با فرکانس بالا و پایین را می سنجد.
  • 2.Je mesure un mètre soixante-quatorze et je pèse soixante-dix kilos.
    2. (قد) من یک متر و هفتاد و چهار است و هفتاد کیلو وزن دارم.

2 ... قد داشتن

  • 1.Elle mesure 1 m 68.
    1. او یک متر و 68 سانتی‌متر قد دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان