Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . نیمه
2 . نیمه وقت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la mi-temps
/mitɑ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: mi-temps]
1
نیمه
وقت استراحت
1.Les joueurs de foot se reposent pendant la mi-temps.
1. بازیکنان فوتبال در طی نیمه استراحت می کنند.
la première mi-temps
نیمه اول بازی
la deuxième/seconde mi-temps
نیمه دوم بازی
Il a quitté le terrain en seconde mi-temps.
او زمین را در نیمه دوم ترک کرد.
à la mi-temps
در زمان استراحت
Je lui parlerai à la mi-temps.
با او در زمان استراحت حرف خواهم زد.
2
نیمه وقت
(le mi-temps)
travailler à mi-temps
کار نیمه وقت کردن
Elle s'occupe de ses enfants et travaille à mi-temps.
او مراقب بچههایش است و به صورت نیمه وقت کار میکند.
emploi/contrat...à mi-temps
کار/قرارداد...نیمه وقت
تصاویر
کلمات نزدیک
mi-long
mi-jambe
mi-hauteur
mi-figues mi-raisin
mi-distance
mi-voix
miam miam
miam-miam
miaulement
miauler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان