[اسم]

la mobilisation

/mɔbilizasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 بسیج (شدن) جمع (شدن)، اتحاد

  • 1.Ce projet a suscité une forte mobilisation parmi les associations de quartier.
    1. این طرح باعث به وجود آمدن یک اتحاد قدرتمند میان انجمن‌های محله شد.
  • 2.La mobilisation de l'équipe a permis de faire progresser le projet rapidement.
    2. بسیج شدن گروه اجازه داد تا پروژه به سرعت پیشرفت کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان