[اسم]

la monstruosité

/mɔ̃stʀyozite/
قابل شمارش مونث

1 عمل نادرست و خبیثانه نابکاری

  • 1.Commettre des monstruosités.
    1. عمل نادرست و خبیثانه مرتکب شدن.
  • 2.Il faut qu'on arrête cette monstruosité immédiatement.
    2. باید این عمل نادرست و خبیثانه را سریعا متوقف کنیم.

2 هیولا عجیب‌الخلقه

  • 1.Beaucoup le décrivent comme une monstruosité.
    1. خیلی از افراد او را مانند یک هیولا توصیف می‌کنند.
  • 2.Les monstruosités étaient exhibées au XIXe siècle.
    2. عجیب‌الخلقه‌ها در قرن 19 به نمایش گذاشته می‌شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان