Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . باعث شدن
2 . ترغیب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
motiver
/mɔtive/
فعل گذرا
[گذشته کامل: motivé]
[حالت وصفی: motivant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
باعث شدن
موجب شدن
1.Ses absences motivent son renvoi.
1. غیبتهایش باعث اخراجش میشود.
2.Voilà ce qui a motivé notre décision.
2. این هم آن چیزی که باعث تصمیم ما شد.
2
ترغیب کردن
به شوق آوردن
1.Comment faire pour motiver un élève qui n'aime pas travailler ?
1. برای ترغیب کردن شاگردی که دوست ندارد درس بخواند باید چه کرد؟
2.Les grands dirigeants motivent leurs collaborateurs.
2. رهبران بزرگ همکارانشان را به شوق میآورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
motivation
motivant
motion
motif
moteur de recherche
motivé
moto
moto-neige
motocross
motocyclette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان