[فعل]

mouiller

/muje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: mouillé] [حالت وصفی: mouillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تر کردن خیس کردن

  • 1.Elle mouille son linge avant de le repasser.
    1. او لباسش را قبل از اتو کشیدن تر می‌کند.
  • 2.Mouiller une éponge.
    2. خیس کردن یک اسفنج.

2 متهم کردن مشمول کردن، درگیر کردن

3 خیس شدن (se mouiller)

4 خود را (در ماجرایی) درگیر کردن خود را به خطر انداختن (se mouiller)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان