Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تر کردن
2 . متهم کردن
3 . خیس شدن
4 . خود را (در ماجرایی) درگیر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
mouiller
/muje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: mouillé]
[حالت وصفی: mouillant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تر کردن
خیس کردن
1.Elle mouille son linge avant de le repasser.
1. او لباسش را قبل از اتو کشیدن تر میکند.
2.Mouiller une éponge.
2. خیس کردن یک اسفنج.
2
متهم کردن
مشمول کردن، درگیر کردن
3
خیس شدن
(se mouiller)
4
خود را (در ماجرایی) درگیر کردن
خود را به خطر انداختن
(se mouiller)
تصاویر
کلمات نزدیک
moufles
moufle
mouffette
mouette
moue
mouillette
mouillé
moulage
moulant
moule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان