[اسم]

le mouvement

/muvmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 حرکت

  • 1.En gymnastique, il faut bien faire les mouvements.
    1. در ژیمناستیک باید حرکات را به خوبی انجام داد.
  • 2.Mes mouvements lents ont apaisé le cheval.
    2. حرکات آهسته‌ی من اسب را آرام کرده است.

2 جنبش نهضت

  • 1.Connais-tu le Mouvement de Libération de la Femme ?
    1. تو چیزی از جنبش آزادی زنان می‌دانی؟
  • 2.Le mouvement des réformes.
    2. جنبش اصلاحات.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان